
روابط بینالمللی، بهویژه در منطقهای چون آسیای جنوبی که محل تلاقی منافع قدرتهای جهانی و منطقهای است، همواره پیچیده، چندلایه و مبتنی بر محاسبه منافع بوده است. روابط هند و افغانستان نیز از این قاعده مستثنی نبوده و تافته جدا بافته نیستند. دیدگاهی که گاها مطرح می شود مبنی براینکه هند تنها تا زمانی با افغانستان دوست است که این کشور در تقابل با پاکستان قرار داشته باشد، دیدگاهی است که بخشی از واقعیت های موجود را بازتاب میدهد، اما نه تمام آن را.
روابط تاریخی میان هند و افغانستان به پیش از دوران استقلال دو کشور از استعمار بریتانیا بازمیگردد. در دوران پس از استقلال هند (1947)، این کشور یکی از نخستین کشورهایی بود که حکومتهای مختلف افغانستان را به رسمیت شناخت و حتی در دهههای 1950 و 60، همکاریهای فرهنگی و اقتصادی بین دو کشور در سطح قابل توجهی قرار داشت.
در دوران جنگ سرد، با نزدیکی افغانستان تحت رهبری محمد داود و سپس دولتهای کمونیستی به شوروی، هند که روابط نزدیکی با شوروی داشت، همواره در چارچوب سیاستهای همسویی با مسکو، روابط خود را با کابل حفظ کرد. این در حالی بود که پاکستان در همان زمان به عنوان متحد ایالات متحده در کنار اردوگاه غرب قرار داشت.
پس از سقوط طالبان در سال 2001 و روی کار آمدن دولت جمهوری به ظاهر اسلامی افغانستان، هند نقشی بسیار فعال در بازسازی افغانستان ایفا کرد. این کشور بیش از 3 میلیارد دلار در پروژههای زیربنایی، آموزشی، درمانی، و کشاورزی در افغانستان سرمایهگذاری نمود. ساخت ساختمان جدید پارلمان افغانستان، پروژه بزرگ سد سلما (سد دوستی هند و افغانستان) و کمکهای مکرر غذایی و دارویی، بخشی از فعالیتهای هند در افغانستان بود.
اما در کنار این کمکها، هند همواره متهم به حضور اطلاعاتی و امنیتی در افغانستان شد، بهویژه از سوی پاکستان. اسلامآباد همواره نگرانیهایی درباره استفاده هند از خاک افغانستان علیه منافع پاکستان، بهویژه در بلوچستان یا مناطق مرزی، ابراز کرده است. به همین دلیل، روابط افغانستان و هند همواره تحت تأثیر روابط هند–افغانستان–پاکستان بوده است.
اینجاست که باید به پرسش اصلی پرداخت. آیا هند تنها تا زمانی با افغانستان دوست است که این کشور علیه پاکستان موضع داشته باشد؟
شکی نیست که هند از مواضع ضد پاکستانی دولتهای افغانستان، بهویژه در زمان حکومتهای جمهوری، استقبال میکرد. برای هند، داشتن یک دولت همسو با خود در کابل، نوعی عمق استراتژیک در برابر پاکستان تلقی میشد؛ همان راهبردی که پاکستان در قبال افغانستان دنبال میکرد.
اما این مسئله یکطرفه نیست. دولتهای افغانستان نیز از نزدیکی با هند به عنوان ابزار فشاری علیه پاکستان استفاده کردهاند. نزدیکیهای حامد کرزی، اشرف غنی و حتی برخی چهرههای جهادی با هند، همیشه همراه با پیامهایی سیاسی به اسلامآباد بوده است.
با این حال، ادعای اینکه هند تنها زمانی دوست افغانستان است که کابل «مرگ بر پاکستان» بگوید، سادهسازی یک پدیده ژئوپلیتیکی پیچیده است. هند با سرمایهگذاری در افغانستان بهدنبال ثبات در منطقه، مهار افراطگرایی، تقویت نفوذ فرهنگی و اقتصادی، و افزایش اعتبار جهانی خود نیز هست. در واقع، دهلی نو خواهان حضور در تحولات منطقهای است و افغانستان در این زمینه یک مهره مهم به حساب میآید.
سقوط دولت جمهوری در اسد 1400 / اوت 2021 و روی کار آمدن امارت اسلامی طالبان، ضربهای به نفوذ هند در افغانستان وارد کرد. هند سفارت خود را بست و فعالیتهای اقتصادی خود را متوقف نمود. این در حالی بود که پاکستان از ارتباطات سنتی خود با طالبان برای تقویت موقعیت خود در کابل بهرهبرداری کرد.
اما با گذشت زمان، حتی هند نیز وارد فاز تعامل محتاطانه با طالبان شد. کمکهای بشردوستانه، ارسال گندم و دارو، و بازگشایی دفتر دیپلماتیک در کابل نشان از این دارد که هند نیز به واقعیتهای جدید افغانستان تن داده و دیگر منتظر بازگشت نظام سابق و فراری های که با ایشان همسو بودند، نیست. این رویکرد، نشانهای از تغییر محاسبات هند است: تمرکز بر ثبات و امنیت، حتی اگر نظام حاکم در کابل با دیدگاههای سابق همخوان نباشد.
واقعیت این است که روابط بینالمللی، بهویژه در سطح منطقهای، بر اساس «دوستیهای احساسی» یا «دشمنیهای ایدئولوژیک» تنظیم نمیشوند. هند با افغانستان دوست است، چون در افغانستان منافع استراتژیک، امنیتی، اقتصادی و حتی فرهنگی دارد. این دوستی البته تحت تأثیر روابط هر کشور با پاکستان نیز قرار دارد، اما تنها به آن وابسته نیست.
از سوی دیگر، افغانستان نیز در روابطش با هند، همیشه از دیدگاه ابزارسازی استفاده کرده است. در دوران تنش با پاکستان، به هند نزدیک شده و در زمان نیاز به تنشزدایی، از شدت روابط کاسته است. این یک واقعیت در سیاست خارجی افغانستان بوده است، سیاست خارجی که متاسفانه در همه دوره های معاصر کشور مطلب تدوین شده نبوده و سیاستمداران هرکدام در این ارتباط سلیقه ای و فصلی عمل کرده و این کشور را برای همیشه در هاله از ابهام قرار داده و معمولا فکرو ذکر شان همان منافع شخصی بوده است.
باید به عرض برسانیم که نگاه صفر و یکی به روابط کشورها، یعنی یا «کاملاً دوست» یا «کاملاً دشمن»، کمکی به درک پیچیدگیهای سیاست منطقهای نمیکند. افغانستان باید در سیاست خارجی خود بر اساس منافع ملی، تعادل و تنوع در روابط با همسایگان و قدرتهای منطقهای را حفظ کند. در چنین چارچوبی، روابط با هند میتواند نه بر پایه دشمنی با پاکستان، بلکه بر اساس همکاریهای اقتصادی، فرهنگی و امنیتی متقابل تعریف شود.
به نظر میرسد که دوستی ها و دشمنی های که بر مبنای یک استراتیژی اصلی و سیاست خارجی مدون و تصویب شده نباشد هیچگاه به نتیجه قابل قبول منتهی نخواهد شد. همانگونه که در روابط افغانستان و پاکستان و هند به عرض رسید که اکثرآ سلیقه ای و فصلی بوده واز همین رو هیچوقت روابط این سه کشور پایدار نبوده است. و سیاست های اعمال شده نه تنها سودی نداشته بلکه ساکنین هرسه کشور را همیشه متضرر ساخته است و حتی در مواردی به تنش ها و برخورد های فیزیکی هم انجامیده.
ادامه این وضع دقیقا به نفع هیچکدام نبوده و همانگونه که تاهنوز باعث بوجود آمدن اضرار گردیده بعد از این نیز چنان خواهد شد. البته با توجه به اینکه برخورد ها چنانچه اخیرآ بین هند و پاکستان در پی حادثه تروریستی پهلگام به مشاهده رسید، دیده شده که بقول معروف « همین گرد آن گرد هر روزه نیست » شیوه های جنگ کاملا تغیرر کرده، دیگر کندن خندق ها و پوشاندن سقف آنها و بوجی های پراز ریک و لشکر کشی های انبوه و…. در جنگ های امروزی کاربرد ندارند. جنگ جنگ هوایی و پرتاب موشک های مخرب رهبری شده از فاصله های دور به اهداف مشخص که متاسفانه تاوان آن بدوش مردم مظلوم و بی پناه دو طرف است میباشد. جنگ با موشک های به اصطلاح نقطه زن با برد هزاران کیلو متر و طیاره های بدون سرنشین که اکثرآ بصورت انتحاری ساخته میشوند صورت میگیرد.
اخیرآ جنگی که بین هندو پاکستان صورت گرفت تشویش های را در سطح بین المللی خلق کرده بود زیرا هردو کشور دارای سلاح اتمی هستند. اما اعتقاد ما اینست که جنگ هسته ای جنگی نیست که راه اندازی آن آنقدر آسان باشد که این دوکشور براه اندازند. اولا این نوع جنگ( جنگ هسته ای) جنگ برد و باخت نیست بلکه جنگیست باخت باخت یعنی برنده ندارد چه از یک طرف آغاز شود و چه از هردو طرف. و از طرف دیگر اینگونه جنگ ها و برخورد های مرزی و گاهی هم وسیع تر بین این دو کشور تازه گی ندارد.
ما با توجه به سخنان همیشگی خود یکبار دیگر تاکید می کنیم که جنگ راه حل مشکلات نیست. حل مشکلات تنها یک راه دارد : راه دیپلماتیک و همدیگرپذیری و احترام متقابل. و آغاز جنگ ها را ما معمولا در پی ضعف منطق انسانی میدانیم و این جمله ایست که از قدیم گفته اند : کسانی اقدام به جنگ می کنند که منطق شان ضعیف است.
بنابراین ما حل مشکلات هند، پاکستان و افغانستان را یک ضرورت جدی میدانیم. زیرا شیوه های که در روابط این سه کشور مخصوصا بعد از 1947 ( آزادی هند از چنگال انگلیس) معمول بوده هیچگاهی به خیرو صلاح این کشور ها نبوده است، پس باید در این استراتیژی تغییر بنیادی و اساسی وارد گردد. استراتیژی موجود و استراتیژی های که تا هنوز بدان عمل گردیده است، ثابت کرده که نه کارآ بوده و نه مفیدو موثر و نه گرهی از مشکلات را باز نموده است. از طرفی هم استراتیژست ها گفته اند : کسانیکه از یک نوع استراتیژی استفاده می کنند محکوم به شکست هستند. حالا از دیدما مهم نیست که چه کسی سلاح های مخرب بیشتر دارد بلکه ما عزت و سربلندی ملت ها را در منطق عالی و رفتار های انسانی میدانیم. بناء تجدید استراتیژی را در این رابطه و متعهد بودن به عملی بودن آن را یک ضرورت میدانیم. در غیرآن روابط باز مثل گذشته همانگونه که با یک برخورد فصلی تغییر خورده همین گونه با یک برخورد دیگر دوباره تغییر خواهد خورد. والسلام
غلام علی صارم