داستان ها
-
داستان “آخرین تماس”
هوا سرد بود. برف آرامآرام روی شیشههای پنجره مینشست و اتاق را در سکوتی سنگین فرو میبرد. سامان با دستهای…
بیشتر بخوانید -
سفر به سرزمین خیال
در یک شب تاریک و پرستاره، جوانی به نام آرش در دل جنگلهای انبوهی زندگی میکرد. آرش، با موهای مشکی…
بیشتر بخوانید -
داستان عاشقی در میان طوفانهای زندگی
در یکی از محلههای شلوغ و پرهیاهوی کابل، جایی که زندگی با صداهای ناهنجار و بوهای تند آمیخته شده بود،…
بیشتر بخوانید -
عشق در سایههای سرنوشت
در قلب شهر غمزده و پر از داستانهای ناگفته، عشق عجیبی متولد شد. “آرش” جوانی با موهای مشکی و چشمان…
بیشتر بخوانید -
داستان: “غبار و جادو”
در کهکشانی دوردست و در سیارهای پوشیده از جنگلهای جادویی و دریاچههای درخشان، زندگی به روال عادی جریان داشت تا…
بیشتر بخوانید -
داستان: شاهزاده خانم و نبرد برای تاج و تخت
در نبرد نهایی، آنا با شمشیر باستانیاش به ادوارد حمله میکند. اما ادوارد که تحت تاثیر طلسم سیاه قرار…
بیشتر بخوانید -
داستان: شاهزاده خانم و نبرد برای تاج و تخت
در نبرد نهایی، آنا با شمشیر باستانیاش به ادوارد حمله میکند. اما ادوارد که تحت تاثیر طلسم سیاه قرار دارد،…
بیشتر بخوانید -
داستان: پولیس مخفی در دهه 1920
داستان: پولیس مخفی در دهه 1920 موریس در حالی که به عکس سیاه و سفید زن جوان دقیق شده بود،…
بیشتر بخوانید -
داستان حکومت خدمتگذار ویا ظالم؟
“در یک جامعه سالم، حکومت باید خدمتگزار مردم باشد و برای تأمین رفاه و آسایش آنها تلاش کند. اما در…
بیشتر بخوانید -
دانشمند، شهر آیندهنگر و بحران انرژی
در شهری عظیم و آیندهنگر، جایی که آسمانخراشها تا ابرها کشیده شده بودند و زندگی روزمره به شدت به فناوری…
بیشتر بخوانید